بررسی رویدادهای هفته: کیوان کابلی و عبدی هزارخانی -4 مارس 2016
کیوان: مهمترین واقعه هفته گذشته انتخابات رژیم بود که هر دو جناج رژیم و لابی های خارجی کشوری و گنجی و فرخ نگهدار و بی بی سی و صدای آمریکا اینهمه در بوق و کرنا کرده بودند. اصلی ترین هدفشان هم مشارکت گسترده مردم با شعار وارد نشدن مثلث جیم به مجلس خبرگان بود. بالاخره جنتی انتخاب شد و یزدی و مصباح باختند. همه (منظور اصلاح طلبان است) خوشحال بودند که هاشمی در صدر لیست قرار گرفت و لابد از انتخاب ریشهری و دری نجف آبادی هم خوشحال شدند.
عبدی: جالبی قضیه برای من این بود که همین باصطلاح اصلاح طلبان در گذشته از این خوشحال بودند که رفسنجانی را کرده بودند آغاسی. یعنی نفر سی ام انتخابات مجلس ششم. الان برای اول شدندش هورا می کشند. اما از هیاهو و جنجال رادیوهای آنچنانی بگذریم مشارکت فکر می کنی در چه حدی بود؟
کیوان: به سختی میشود میزان واقعی مشارکت را تخمین زد. برخی از کارشناسان و روشنفکران ما آنچنان از قول رژیم آمار و ارقام را اعلام می کند، که آدم می ماند چه بگوید. رژیمی که در 37 سال گذشته یک حرف راست نزده و بجز کشتار و شکنجه و قتل عام و بدبخت کردن مردم کار دیگری نکرده، الان این دوستان با قاطعیت از منابع همین رژیم درصد مشارکت کنندگان در انتخابات را نقل قول می کنند. در یکی دو روز اول، برخی از خود رژیم (از هر دو جناج) میزان را 40 درصد اعلام کرده بودند. بعد گفتند که در تهران 50 درصد و در کل کشور 60 درصد بوده است. اما من شخصا از طریق تماس با بسیاری در ایران و دیدن گزارشات مختلف شاید واقعیت خیلی از این تخمین من کمتر باشد و دود و دم تبلیغات رژیم روی نظر من هم تاثیر گذار بوده باشد.
عبدی: نکته جالب دیگری که من دیدم و نمی دانم اسمش را شعبده بگذارم یا چیز دیگر اینکه اول جناج غالب (اصولگرا) 90درصد کاندیدادهای اصلاح طلب را رد صلاحیت کرد. بعد اصلاح طلبها آمدند و تعداد زیادی از کاندیداهای اصولگرا را در لیست خود وارد کردند و به آنها گفتند اصولگرای معتدل. و وقتی لیست اینها دست بالا راگرفت، تمامی خبرگزاری های بین المللی مثل رویترز و آسوشیدتپرس و روزنامه های غربی گفتند که رفرمیستها با اختلاف بسیار زیادی تندروها را شکست دادند. لابی های رژیم هم در آمریکا نوشتند که این انتخابات نشان داد که مردم ایران تغییر تدریجی می خواهند و از آن مهمتر این که اوباما کار درستی کرد که با رژیم کنار آمد و بهش امتیاز داد. نتیجه برجام شد پیروزی اصلاحات. نتیجه اخلاقی هم که از این واقعه گرفتند این بود که در آینده نیز اگر آمریکا هرچه بیشتر به رژیم امتیاز بدهد، برای غرب و جامعه جهانی بهتر است. واقعا کلمات هم قاصره از بیان حقه بازی این جماعت آخوند و طرفداران خارج کشوریش.
کیوان: حالا ببینیم چه خواهد شد و ریشهری و دری نجف آبادی و آیت الله تسخیری که روی هر چه جنایتکار را تاریخ را سفید کرده اند، چه اصلاحاتی برای مردم خواهند آورد. نکته جالب دیگر اینکه برخی از آنهاییکه شرکت کردند از این زاویه مردم را به شرکت تشویق می کردند که بالاخره چه کار می شود کرد؟ هیچ کاری که از ما بر نمی آید، شاید و شاید از این طریق فرجی بشود تا این رژیم از درون کمی رام شود و کمتر کشتار و دزدی و غارت و چپاول کند. یا مثل آن جوک معروف تعداد (…) را بیشتر کنند. به عنوان مثال نوشته خانم بهاره هدایت را می خواندم. انسان حیرت می کند. شما چیزی بالاخره دستگیرتان شد که این خانم چه می گوید؟ آنقدر از رای خود شرمنده بود که نمی دانست چه بگوید. این خانم با دو تا خانم دیگر زندانی گفتند که می خواهند رای بدهند. از همان اول هم شک و تردید خودش را بیان می کند که آیا ما داریم به مشتی جنایتکار دیگر رای می دهیم؟ بعد هم از یکطرف از فشار نگاه هم سلولی ها که بقول آنها بهایی ها و مجاهدین بودند شکایت می کند و از طرف دیگر از خفت و خواری که ماموران رای گیری بهشان می دهند، به خود می پیچند. تازه از این که هم سلولی هاشان با همه خشمشان به این خانمها با نگاه ترحم انگیر نگاه می کنند، شاکی است. این خانم تازه از بهترین افراد این طرز تفکر است و اصلا با فرصت طلب هایی مثل خانم فاطمه حقیقت جو که به نام اصلاح طلبی برای خود دکان باز کرده اند، قابل مقایسه نیست.
یا مثلا آقای طبرزدی. اول که جو گیر شده بود و با حرارت می خواست در انتخابات اسم نویسی کند و حتی مدعی شد که دکتر ملکی و برخی دیگر هم با او همنظر هستند. دکتر ملکی که با بیانیه تاریخی اش آب پاکی را روی دست همه ریخت. بعد این آقا آمد گفت که ما در مملکت هستیم و از این فرصتها باید استفاده کنیم و تحریم کنندگان را مشتی آدم بی دغدغه خواند که بعد از انتخابات به منزلشان خواهند رفت و ما(یعنی آقای طبرزدی) احتمالا به زندان. اصلا هم به روی مبارک نمی آورد که آنموقع که همین نسل ساختار شکن و برانداز گروه گروه در زندانهای رژیم شکنجه واعدام می شدند، این آقا رئیس انجمن اسلامی بود که در سرکوب دانشجویان نقش مستقیم داشت. حالا ما هیچ نمی گوییم. اما از قدیم گفته اند، آنکه در خانه شیشه ای نشسته باید از سنگ پراکنی خودداری کند که خود بیشتر آسیب پذیر است.
کیوان: بحث انتخابات رژیم به درازا کشید. بد نبود، کمی مسائل منطقه را مورد بررسی قرار می دادیم که بسیار به سرفصل های تعیین کننده دارد می رسد.
عبدی: درست است. عربستان سعودی که با بی عملی دولت اوباما منافع استراتژیک خود را به خاطر ماجراجویی های تروریستی رژیم در خطر می بیند، مجبور شده است که وارد عمل شود. با عملیات به موقع خود در یمن برنامه های رژیم در این کشور را نقش بر آب کرد. اما الان وضعیت سوریه به تقطه تعیین تکلیف برای رژیم رسیده. عربستان و ترکیه ظاهرا به صورت جدی آماده وارد شدن عملی در صحنه هستند که رژیم را بسیار ترسانده است. یک خبر جالب دیگر، لغو شدن کمک 3 میلیارد دلاری تلسلیحاتی عربستان به ارتش لبنان بود، که فشار بر برروی رژیم ایران را افزایش می دهد. در پی این موضوع کشورهای خلیج رسما حزب الله لبنان را به عنوان گروه تروریستی اعلام کردند و و هر کشوری را که به حزب الله که عملا لبنان را به گروگان گرفته است کمک کند، مورد تحریم قرار خواهند داد. رژیم با این وضعیت خراب باید جور کمکهای قطع شده از کشورهای مختلف به لبنان را هم بکشد.
کیوان: نکته مهم دیگر، آتش بس شکننده در سوریه بود که توسط جان کری و لاوارف برقرارشد. علیرغم گزارشات مختلف مبنی بر نقض آتش بس توسط رژیم اسد، وزیر دفاع اسرائیل چندین بار طی چند روز گذشته اعلام کرد که رژیم اسد نه تنها نقض آتش بس کرده، بلکه از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده است. این موضوع ظاهرا مورد التفات رسانه های غربی قرار نگرفت. چونکه نمی خواهند به این سرعت زیرآب تلاشهای نمایشی دولت آمریکا که می خواهد بی عملی خود را لاپوشانی کند و روسیه که خود از عاملا بحران است، زده شود. رژیم ایران چه بخواهد و چه نخواهد، باید وضعیتش در سوریه را تعیین تکلیف کند. بدون رفتن اسد، حل بحران کنونی محال است. رفتن رژیم اسد سرآغاز شکست ماشین جنگی رژیم در خاور میانه خواهد بود. تحلیل رفتن حزب الله لبنان از اولین تبعات این شکست خواهد بود. بیهوده نیست که رژیم اینقدر از حضور خود در سوریه دفاع می کند و حفظ آنجا را از حفظ استان خوزستان مهمتر می داند. فشار اقتصادی این هزینه ها و ماجراجویی ها در منطقه هم شوخی نیست و دارد کمر رژیم را خرد می کند. هر روز که می گذرد این فشار اقتصادی بیشتر می شود و آچمز سیاسی-نظامی رژیم در سوریه و عراق را برای رژیم غیر قابل تحمل می کند. روسیه نیز به نوعی دچار چنین وضعیتی است و برای همین به دنبال راه برون رفت می گردد. اما وضعیت اسفناک رژیم در منطقه چیز دیگری است که فقط سران رژیم می دانند در چه منجلابی گیر کرده اند که نه راه پس دارند و نه راه پیش. فعلا هم افغانی ها و عراقی های بیچاره را در این تنور قربانی می کنند، اما تا به کی و با چه هزینه ای خواهند توانست در این شرایط دوام بیاورند؟