بیست سال پیش در تابستان 1378، تعدادی فعال سیاسی و متخصص محیط زیست با اعلام پلاتفرم سیاسی – محیط زیستی و براه اندازی تارنمای ایرانِ سبز، تاسیس حزب سبزهای ایران را اعلام کردند. اعلام موجودیت حزب سبزها به عنوان یک جریان اکولوژیک-سیاسی در شرایطی صورت گرفت که بسیاری از چهرهها و فعالین سیاسی، سازمانها و احزاب سیاسی، اجتماعی و فرهنگی توجه به محیط زیست را نه تنها به عنوان یک موضوع حیاتی مد نظر قرار نمیدادند بلکه آنرا “لوکس” میخواندند. و در آنسو، اندک شمار حامیان و دلسوزان محیط زیست، ادغام موضوعات اکولوژیک و سیاست را خطا شمارده و از ورود به قلمرو سیاسی بشدت پرهیز میکردند.
از آنزمان تاکنون محیط زیست و صحنه سیاسی ایران دستخوش دگرگونی بسیاری شده است. در بیست سال گذشته، در ادامه روند بیست سال پیشتر از آن، تخریب محیط زیست با سرعت فزایندهای به پیش رفته است. آلودگی هوا، کمبود و آلودگی آب آشامیدنی، خشک شدن سفرهای آب زیر زمینی، تالابها و دریاچهها، معضل بسیار حیاتی دفع پسماندهای شهری، صنعتی و بیمارستانی، نشست زمین، فرسایش خاک در امتداد نابودی جنگلها و زمینهای زیر کشت، و … به دلسوزان محیط زیست فهماند که فعالیت آنها بدون نشانه گرفتن سیاستهای مخرب و ضد محیط زیستی جمهوری اسلامی و پرهیز از وارد شدن در حیطه سیاست، منجر به نتایج فاجعه باری میشود. از سوی دیگر، مخاطرات زیست محیطی ذکر شده در بالا، به فعالان و احزاب سیاسی نیز نشان داد که در بستر تهدیدات محیط زندگی شهروندان، یک جنبش نیرومند اعتراضیِ زیست محیطی بوجود آمده است که همپای اعتراضات اقتصادی، حقوق بشری و فرهنگی، حاکمیت جمهوری اسلامی را به چالش کشیده است.
در بیست سال گذشته، سازمانهای غیر دولتی(سازمانهای مردم نهاد – سنم) بسیاری در زمینههای گوناگون محیط زیست بوجود آمد و رشد کرد. پاسخ دستگاه سرکوبگر جمهوری اسلامی به سنمهای فعال، دستگیری، شکنجه و صدور احکام اعدام بوده است. هم اکنون و تا تاریخ نگارش این بیانیه، هشت تن از فعالان زیست محیطی با جرائم اقدام بر علیه امنیت ملی، مفسد فی الارض و اتهامات واهی دیگر در زندان بسر میبرند.
حزب سبزهای ایران مفتخر است که علاوه بر ارائه برنامه های مترقی و مردمی در راستای شعار آزادی و سبزی، رفاه و آبادانی، اولین جریان سیاسی در تاریخ ایران بود که دفاع از حقوق همجنسگرایان در ایران را در برنامه خود گنجاند.
حزب سبزهای ایران از اولین جریانات سیاسی ایران بوده است که نسبت به دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی هشدار داد. (اطلاعیه 17 تیر 1387)
حزب سبزهای ایران اولین جریان سیاسی در مبارزه بر علیه یهود ستیزی، روز قدس، انکار هولاکاست و سیاستهای ضد اسرائیلیِ جمهوری اسلامی بوده است، سیاسیتهایی که حزب ما فعالانه در جهت ضربه زدن به آن به عنوان یکی از ستونهای اصلی برقراری و ادامه حاکمیت خود در مقایسه با دیگر نیروهای اپوزیسیون ایرانی، کوشیده است.
طی بیست سال گذشته حزب سبزهای ایران با انتشار پروژههای تحقیقی، افشای سیاستهای تخریب محیط زیست در ایران، افشای برنامه اتمی و موشکی رژیم، تولید برنامه های تلوزیونی و پخش آن از ماهواره، تشکیل و سازماندهی تعدادی از نهادها و تشکلهای محیط زیستی در داخل کشور، ایجاد ارتباط با احزاب سبز در کشورهای مختلف جهان و برسمیت شناخته شدن توسط جنبش بین المللی احزاب سبز، مبارزه بی امان با سیاست اپیزمنت Appeasement و لابیهای رژیم در غرب بخصوص در اروپا و مقابله با پروژههای گسترش شبکه شیعی در آلمان به مثابه مرکز فعالیت اروپایی رژیم را در پیش گرفت که منجر به شکایت حقوقی یکی از عمال رژیم از طریق استخدام یکی از گرانترین وکلای آلمان بر علیه نماینده حزب در این کشور شد.
ما در زمینه مبارزه با سیاست مماشات بعنوان یک جریان سیاسی، از فعالترین نیروهای اپوزیسیون بودهایم و به همین خاطر همواره از سوی رژیم و حامیان آن در کشورهای غربی زیر ضرب قرار گرفتهایم.
حزب سبزهای ایران طی بیست سال گذشته در تمامی عرصه ها و در حد توان خود، چنگ در چنگ رژیم جمهوری اسلامی انداخت، سینه سپر کرد و به مبارزه پرداخت.
دوران پس از ترامپ
جمهوری اسلامی در طول حیات خود از پیچ و خمهای بسیاری عبور کرده است که گاه تا سرحد سقوط، موجودیتش را مورد تهدید قرار داده بود.
در بیستمین سالگرد تاسیس، حزب سبزهای ایران معتقد است که برای سرنگونی تمامیت رژیم و خرد کردن ماشین نظامی-سیاسی جمهوری اسلامی و پایان دادن به کابوس فاشیسم مذهبی-اسلامی حاکم بر ایران، باید با استفاده از هر وسیله ممکن، با چنگ و ناخن و دندان، با مبارزات مدنی یا غیر مدنی، با دست خالی یا پُر، حاکمان رژیم آخوند-پاسدار را از اریکه قدرت به پایین کشاند. در شرایط پیش آمده در صحنه بین المللی، منافع ملی و مردمی ایجاب می کند که اپوزسیون رژیم از فشارهای حداکثری بر رژیم، با هر منظوری ، توسط هر طرف حسابی که اعمال میشود، در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی نهایت استفاده را ببرد.
ما معتقدیم که جنگ خارجی برای ایران و ایرانی یک فاجعه است و باید از هر طریق ممکن از آن جلوگیری کرد. اما در عین حال ما باور داریم که موجودیت جمهوی اسلامی نیز همواره از روز نخست یک فاجعه بوده و ادامه حیاتش نیز فاجعهای بزرگتر خواهد بود. حزب سبزهای ایران معتقد است که علیرغم تمایل و خواست ما، در صورت وقوع جنگ خارجی (که ما آنرا الاقل در آینده نزدیک نامحتمل میدانیم،) نیروهای مردمی و اپوزسیون واقعی باید از موقعیت استفاده کرده و در کوتاهترین زمان ممکن و با همسویی با مهاجمان خارجی به عمر دیکتاتوری مذهبی کنونی خاتمه دهند. اگر جلوگیری از وقوع جنگ از توان ما خارج است، سرنگونی هر چه سریعتر جمهوری اسلامی میتواند کمترین خسارات را برای مردم به همراه داشته باشد.
بدون شک رژیم جمهوری اسلامی در طول حیات چهل سالهاش، در هیچ دوره ای به اندازه ریاست جمهوری آقای اوباما از سیاستهای مماشاتگرانه غرب سوء استفاده نکرده است.
– چشم بستن دولت آمریکا در زمان آقای اوباما بر روی سرکوب جنبش بزرگ مردمی در سال 1388 که میتوانست طومار رژیم را در هم بپیچد،
– نادیده گرفتن خط قرمز تعیین شده توسط خود در سوریه که نتیجه آن قدرت گرفتن داعش به عنوان حکومت اسلامی و باز شدن پای پوتین و ارتش روسیه در معادلات سوریه،
– برسمیت شناختن حق رژیم برای غنیسازی اورانیوم، اعطای برجام و پول نقد، نادیده گرفتن برنامه موشکی تهران و باز گذاردن دست جواد ظریف در قدرتگیری شبکه لابی در آمریکا بزرگترین هدیه ها را به حکومت ایران داد.
با انتخاب آقای ترامپ کفه ترازو بسرعت در آمریکا بر علیه رژیم معکوس شد. آقای ترامپ پس از یکسال از توافق برجام خارج شد و پس از آنکه رژیم دعوتهای مکرر دولت آمریکا را برای مذاکره نپذیرفت، تحریمهای سال 2010 کنگره آمریکا را دوباره ابقاء کرد. علاوه بر تحریمهای سنگینی که در دوره آقای اوباما وضع شده بود و اصلی ترین عامل شروع مذاکرات برای برجام بود، آقای ترامپ تحریمهای جدیدی را بر علیه دستگاه مالی رژیم، شخص خامنهای و جواد ظریف اعلام کرد.
فشارهای وارده از سوی دولت آمریکا بر جمهوری اسلامی در سال 2019 میلادی، مجموعه حاکمیت ایران را در تنگنای پیچیده و سختی قرار داده است. رژیمی که میتوان گفت پس از دریافت مزایای برجام و برداشته شدن تحریمهای پس از آن و اعلام تمایل سرمایه گذاریهای کمپانیهای غربی در ایران، موفقیت در سرکوب جنبش سوریه از طریق مشارکت در قتل عام نیم میلیون زن و مرد و کودک سوری، تقویت حزبالله، کنترل عراق از طریق ایجاد گروههای شیعی مسلح همچون حشد الشعبی و سرکوب اقلیم کردستان در عراق، ایجاد و تقویت حوثیها در یمن و تقویت حماس در مقابل ساف در فلسطین، میرفت که با ایجاد کانال زمینی از تهران تا لبنان به آرزوی دیرینه خود مبنی بر تحقق حلال شیعی، حرف اول را در خاور میانه بزند.
فشارهای حداکثری دولت آمریکا، آنگونه که توسط وزارت خارجه این کشور نامیده میشود، همزمان با گستردگی فساد، دزدی و اختلاس در همه نهادها و ارکان رژیم، عرصه را به طور واقعی بر رژیم تنگ کرده است. اوضاع بسیار وخیم اقتصادی، عدم توانایی فروش نفت و مبادلات مالی، رژیم را در موقعیتی بشدت آسیب پذیر قرار داده است که در صورت وجود یک آلترناتیو و اپوزسیون سراسری مورد اعتماد مردم که قادر به سمت و سو دادن مبارزات مردمی باشد، میتوانست به سقوط رژیم بیانجامد. بدون شک سرکوب سیستماتیک و شکنجه و اعدام یکی از عوامل موثر در عدم تشکیل یک آلترناتیو قدرتمند در درون کشور بوده است. به همین دلیل با وجود تمامی تنگناهای موجود، جمهوری اسلامی هنوز توان سرکوب جنبشهای اجتماعی را در آینده نزدیک دارد. مانور رژیم در شکاف اختلافات میان آمریکا و اروپا، استفاده از چین در جنگ تعرفهای در مقابل آمریکا، ایجاد شکاف میان عربستان و امارات در یمن، علیرغم دریافت ضربات نظامی از اسرائیل در سوریه و عراق، هنوز این امکان را به رژیم برای مانورهای سیاسی در منطقه میدهد.
در این میان اشتباهات فاحش آقای ترامپ و دستگاه ناموزون سیاست خارجی که بدون استراتژی و برنامه مشخص، گاه بر پایه توییتهای رئیس جمهور این کشور بالا و پایین میشود، نگرانی جمهوری اسلامی در مورد تهدید بالفعل و مستقیم آمریکا را تا حدی برطرف میکند.
– رژیم بخوبی می داند که ترامپ اهل حمله نظامی نیست و اگر هم باشد، ضرر و زیان آن از مرز اصابت چند موشک تجاوز نمیکند.
– جمهوری اسلامی بخوبی بازی کیم جانگ اون در مذاکرات اتمی کره شمالی با ترامپ را میبیند.
– حکومت ایران بخوبی شاهد خروج آمریکا در افغانستان و روند سپردن این کشور به طالبان است.
– زیر ضرب رفتن نهادهای بین المللی بوجود آمده پس از جنگ جهانی دوم توسط ترامپ تنها در جهت افزایش قدرت ولادیمیر پوتین است که رژیم به عنوان یک متحد جدی بر روی روسیه در معادلات منطقهای و شورای امنیت حساب باز کرده است.
– سیاستهای ائتلاف شکنانه آقای ترامپ در دور کردن کشورهای اتحادیه اروپا از آمریکا، این توانایی را به رژیم میدهد که از امکان ایجاد یک ائتلاف بین المللی بر علیه خود بکاهد.
– تقویت جریانات و احزاب فاشیستی در اروپا و آمریکای لاتین که با کمک پدیده ترامپ در برخی از کشورهای اروپا به قدرت رسیدهاند و با شعارهای ضد مهاجرین، جوامع خود را پلاریزه می کنند، بستر مناسبی برای جمهوری اسلامی برای یارگیری در میان همان مهاجرین است.
– حمایت آقای ترامپ از برگزیت که خواست و برنامه پوتین در تضعیف اتحادیه اروپا و ناتو است، برای دیکتاتوریهای کوچک مانند رژیم ایران و ترکیه، هدیه است.
– جمهوری اسلامی میداند که آقای ترامپ برای مقابله با رقبای دمکراتش در انتخابات 2020 نیازمند یک پیروزی در وادار کردن تهران به نشستن بر سر میز مذاکره است. با آنکه مذاکره برای دستگاه تهاجمی جمهوری اسلامی در منطقه در موقعیت کنونی سم محسوب می شود، اما در خلاء یک اپوزیسیون نیرومند و همگانی، رژیم هنوز امکان چشمک و چراغ و کم کردن فشارهای لحظه ای (و نه استراتژیک و راه حل کلی) را دارد.
– در اسرائیل، آقای ترامپ با حمایت از مخالفین راه حل دو کشور و حمایت از ائتلاف مافوق دست راستی در این کشور، راه مرتجعین و رادیکالها در فلسطین و کشورهای عرب را گشوده و امکان گسترش نفوذ و یارگیری رژیم را افزایش میدهد.
صحنه داخلی
از روزی که خمینی در سال 1357 قدرت را در دست گرفت، به تدارک سرکوب نیروهای آزاد شده از بطن جامعه و برآمده از انقلاب ضد سلطنتی و جریانهای سیاسی موجود در ایران پرداخت. نیروهای سرکوبگر رژیم، سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات از همان ماههای اول انقلاب در کردستان و ترکمن صحرا و خوزستان دست به کشتار مردم زدند. عوامل سرکوبگر رژیم از فردای 30 خرداد 1360 شروع به دستگیری، شکنجه، و قتل عام تمام یک نسل کردند، حرکتی که در تابستان 1367، با فتوای قتل عام و اعدام هزاران زندانی در زندانهای مختلف در تهران و دیگر شهرهای کشور تکمیل شد. آری رژیم تقریبا یک نسل را از بین برد تا ارتباط و انتقال تجارب مبارزات مردمی که از انقلاب مشروطیت به اینسو نسل به نسل در افکار، سینه و متون مبارزان و روشنفکران ایرانی به نسل بعدی منتقل میشد را متوقف کند.
با آنکه جمهوری اسلامی با بگیر و ببند، اعدام و شکنجه و از بین بردن یک نسل تا حدی به اهداف خود دست یافت، اما مبارزات مردم، زنان و جوانانی که در سایه شوم همین نظام رشد یافته بودند، دوباره در مقاطع مختلف اوج گرفت. حتی بسیاری از جوانان در همان انجمنهای اسلامیهای دست ساز وزارت اطلاعات در دانشگاهها که در جریان انقلاب باصطلاح فرهنگی در سال 59 برای مقابله با گروههای سیاسی ایجاد شده بود، به مخالفان رژیم مبدل شدند و تحت پیگرد و سرکوب و کشتار قرار گرفتند.
تا آنکه محمد خاتمی در 2 خرداد 1376، برای حفظ و بقای نظام، فیل اصلاحات را هوا کرد اما طولی نکشید که جنبش دانشجویی با اعتراضات خود تا حدی نقاب اصلاح طلبی را از چهره خاتمی کنار زد و رژیم را وادار به پذیرش کارت احمدی نژاد کرد. قیامها ادامه یافت و در جنبش سال 88، رژیم یکبار دیگر خود را در معرض سرنگونی دید. بار دیگر ماشین کشتار که در تمام طول حاکمیتش یکدم از حرکت باز نایستاده بود، با شتاب بیشتری همزمان در اوین و کهریزک و خیابانهای میهن با سرعت به کار افتاد.
حزب سبزهای ایران مفتخر است که از همان بدو تاسیس خود و در اوج و هیاهوی بروی کار آمدن خاتمی، در مقابل فریب اصلاح طلبی قلابی رژیم قرار گرفت و به آگاهی رسانی در باره ماهیت رژیم جمهوری اسلامی به عنوان یک پدیده اصلاح ناپذیر در سطح داخلی و بین المللی، فعالانه کوشید. در این میان در بحبوحه آن موج تزویر و دروغ که تنها تعداد کمی از جریانها و شخصیتهای سیاسی در برابرش موضع گرفتند، حزب تازه تاسیس سبزها متحمل فشارها و زیانهایی نیز شد اما بر درست باوری خود پای فشرد و تایید صحت موضعگیری خود را در اعتراضات پایانی سال 96 به عینه دید.
آخوند حسن روحانی، پاسخ معتدل اصلاحات-اصولگرا، یعنی حد وسط رفسنجانی و خامنه ای برای فریب افکار نسل جوان قطع ارتباط شده با مبارزات گذشته و جامعه جهانی بود. بیاد داریم که دوباره بازی اصلاحات، با کمک رسانه های فارسی زبان وابسته به کشورهای خارجی توانست مردم را با کمک برخی از چهره های سیاسی، فرهنگی، سینمایی و حتی برخی از زندانیان سیاسی خوشنام، به پای صندوقهای رای بکشاند. تا آنکه وضعیت اقتصادی، اختلاسها، چوبه های دار و رکورد اعدام در ایران، و سرکوب افسار گسیخته چهره مزور روحانی را نیز عریان ساخت و در پایان سال 96، گفتمان اصلاح طلبی یکسره به پایان خود رسید.
در ماههای پایانی سال 96، موج قیامهای مردمی سراسر ایران را در نوردید و مردم به جان آمده از وضعیت اقتصادی، فضای تنفس سیاسی و سرکوب، با قوای سرکوبگر رژیم درگیرر شدند. علاوه بر گستردگی این اعتراضات که به شهرها و شهرستانهای کوچک، مناطق کشاورزی و دور افتاده ترین نقاط کشور سرایت کرد و انعکاس وسیعی در سطح جهان یافت، شاید به جرات بتوان اصلی ترین شعار محوری این اعتراضات را “اصلاح طلب، اصولگرا – دیگه تمومه ماجرا،” دانست.
آری، ترفند اصلاح طلبی و سرمایه به غایت موثری که رژیم توانسته بود بیست سال پیش از طریق آن و با کمک خط امامی های سابق که یکشبه اصلاح طلب و دمکرات شده بودند، در پایان سال 96، در عرض دو ماه از هم پاشید.
در باره جنبش محیط زیستی در ایران
همانگونه که اشاره شد، در بیست سال گذشته تعداد بسیاری از سازمانهای غیر دولتی یا سازمانهای مردم نهاد (سنم)، تشکیل شدند. دیدگاه، سمت و سو، و فعالیت این نهادهای جوشیده از بطن جامعه همچون فضای حاکم بر سیاست، تابع دو دیدگاه مختلف بوده و بر خلاف شرایط سیاسی کنونی و بن بست اصلاح طلبی، همچنان ادامه دارد. بسیاری از این نهادها که معتقد بوده و هستند که سیاستهای زیست محیطی جمهوری اسلامی، اصلی ترین عامل تخریب محیط زیست ایران است، همزمان با مشارکت در پروژه های گوناگون در اقصی نقاط کشور، به اعتراض به حکومت نیز ادامه دادند. بسیاری از فعالین این نهادهای مردمی بازداشت و در معرض شکنجه و انواع فشارها و اعدام قرار گرفتند. در سوی دیگر تعدادی از فعالین محیط زیست نیز با دیدگاه اصلاح طلبی، طریق حفاظت از محیط زیست را در همکاری با نهادهای رژیم و تاثیر از درون اعلام کرده و برخی همچنان به آن مشغولند. برای این افراد که از سوی نهادهای سرکوب فضا نیز ایجاد شده و میشود، بر خلاف فعالین دیگر محیط زیست، برگزاری جلسات کاملا آزاد است. این اصلاح طلبان محیط زیستی که با شرکت در جلسات مقامات قضایی و دولتی، (در یک مورد در نشستی با شرکت ابراهیم رئیسی، یکی از عوامل اصلی قتل عام 67،) دلمشغولی های زیست محیطی خود را به اطلاع باصطلاح مسئولان رسانده و از آنها کمک میطلبند. این افراد که یا به هنوز به ماهیت رژیم توهم دارند و یا چشم به ریاست سازمان حفاظت محیط زیست حکومت، گاه با صدایی کاملا آهسته در مورد بازداشت فعالان جسور محیط زیست نیز سخن گفتهاند.
حزب سبزهای ایران معتقد است که حفاظت از محیط زیست در ایران کاملا از مسیر مبارزه با تمامیت جمهوری اسلامی میگذرد و بزودی “ماجرا” برای جریان اصلاح طلبی درون جنبش نیرومند محیط زیست، همچون فضای سیاسی در جامعه ، “تمام” خواهد شد. مگر میشود که رژیمی که میگیرد و شکنجه و غارت و اختلاس میکند، برای جمال و خاطر این آقایان متوهم و یا نافع، سیاستهای به غایت مخرب زیست محیطی را متوقف کند؟ در بوق کردن دوچره سواری فلان مسئول و یا مترو سواری آن دیگری، نه تنها دردی از محیط محیط زیست ایران دوا نمیکند، بلکه این حرکات از شوق و شور پیوستن جوانان علاقمند به جنبش زیست محیطی میکاهد، جوانانی که به عینه شاهد نابودی آینده خود توسط رژیم دیکتاتوری مذهبی حاکم هستند. امید دادن به بهبودی شرایط زیست محیطی توسط قاضی مرگ، خاک پاشیدن به چشم مردم و مخدوش کردن مبارزات و اعتراضات مردمی است که تازه شانههای خود را از بار اصلاح طلبی قلابی رها کرده و در مسیر خلاصی از فاشیسم مذهبی گام بر میدارند.
نتیجه گیری
اکنون جامعه ایران در مقایسه با گذشته، حتی با دو دهه پیش به کلی متفاوت است. آنچه که همچنان مانند گذشته، اما در اشکال نوین، به حیات خود در بطن جامعه، طبقات و اقشار مختلف مردم ادامه داده و میدهد، اعتراض و مبارزه با تمامیت جمهوری اسلامی است. اشکال نوین مبارزه، بیش از آنکه معطوف به تحرک و ارتباط با گروههای سیاسی باشد، اکنون خود را در اعتراضات کارگران، زنان، فعالان محیط زیست، فرهنگیان، قومیتهای ملی و غیره به عرصه نمایش گذاشته است.
زنان ایرانی قربانیان اصلی رژیم آپارتاید جنسی حاکم بر ایران هستند. زنان ایران در حال حاضر پیشگام مبارزه با دستگاه اختناق جمهوری اسلامی هستند. هم اکنون اعتراضات زنان بر علیه حجاب اجباری در تهران و دیگر شهرهای مختلف کشور ابعاد جهانی یافته است. حضور زنان در عرصه اعتراضات جنبش کارگری نوین و مشارکت در سازمان های غیر دولتی گوناگون، بخصوص سازمان های محیط زیست، رهبری اعتصابات در مورد عدم پرداخت دستمزد و حقوق بازنشستگیهای عمومی انکار ناپذیر است. همچنین زنان در برابر قوانین اجباری و اخلاقی در دانشگاهها روزانه اعتراض میکنند. ما از تلاشهای مستمر و شجاعانه زنان برای برابری و آزادی و سکولاریسم در ایران حمایت میکنیم.
حزب سبزهای ایران در بیستمین سالگرد تاسیس خود، به تمامی مبارزات مردم و قهرمانانش از همان ماههای اول انقلاب، از ترکمن صحرا تا کردستان، از جنگلهای شمال تا خوزستان، از اعدام شدگان دهه شصت تا قتل عام شدگان سال 67 تا مبارزان سال 88 و 96، درود میفرستد. خط سیر تمامی این مبارزات بر علیه دیکتاتوری مذهبی حاکم در سمت و سوی کسب آزادی، زندگی بهتر، احقاق حقوق ملی ، کسب حرمت انسانی در برابر هجوم مذهب به تار و پود زندگی خود و در یک کلام بدست آوردن آنچه که حق یک انسان ایرانی با تاریخ و فرهنگ غنی چند هزار ساله است، میباشد.
حزب سبزهای ایران خود را یک جریان مادر در زمینه حقوق بشری میداند. وظیفه و کارکرد ما دفاع از حقوق بشر تمامی نیروهای سیاسی و دگر اندیشان بوده و هست. پیشبرد وحدت، مساعدت، یاری و همکاری بین آحاد مردم ایران و نیروهای سیاسی ایرانی برای تفاهم و همزیستی در یک ایران دموکراتیک و سکولار، از آرمانهای اکولوژیکی سبزهای ایران است.
حزب سبزهای ایران در این برهه حساس از تاریخ ایران، همچنان با هوشیاری و با تمام قوا در کنار مبارزات مردم ایران برای سرنگونی تمامیت جمهوری اسلامی به هر شکل ممکن میایستد و آماده همکاری با هر نیروی اپوزسیون واقعی رژیم که به حق انتخابات آزاد برای جمهور مردم، زدودن دین از دخالت در زندگی شخصی و سیاسی و حکومتی، حق خودمختاری و خودگردانی قومیتهای ملی در چارچوب یکپارچگی ملی کشور ایران، سکولاریسم و لائیسته، حق آزادی مذهب، بیان، پوشش، اندیشه اعتقاد داشته باشد، میباشد.
ما معتقدیم که رفاه و آزادی – سرسبزی و آبادانی در ایران مدرن فردا بدون توسعه پایدار غیر قابل تصور خواهد بود. از همین رو حزب سبزهای ایران در برنامه و سیاستگذاریهای خود برای سازندگی و توسعه پایدار و همه جانبه ایران در دوران پس از جمهوری اسلامی، ملاحظات زیست محیطی و علمی در همه زمینهها را ضروری دانسته و در جهت پیشبرد این سیاست خواهد کوشید.
حزب سبزهای ایران
مرداد 1398