دو انحراف در جنبش اکولوژیکی ایران و در تقابل با خط اصولی حزب سبزها

4/15/2023

جنبش سبز همواره در برابر تخریب محیط زیست قد علم کرده است. تخریب محیط زیستِ ناشی از دخالت انسانی، بخودی خود بوجود نمی‌آید بلکه محصول منفعت اقشار و طبقات معین در جامعه است. در کشورهای غربی، عموما کمپانیها و شرکتهای تجاری در روند تولید محصولاتشان برای سود دهی بیشتر به محیط زیست آسیب می‌رسانند. در ایران اما 95 درصد تخریب محیط زیست بنوعی با سیاستهای رژیم حاکم و سودجویان وابسته به حکومت در ارتباط است.

در بررسی تاریخچه جنبش اکولوژیکی که عمدتا از اروپا بوجود آمده و رشد کرده‌ است، احزاب سبز در تقابل با عطش سیری ناپذیر کمپانیها، لاجرم در طیف چپ میانه قرار گرفته‌اند. در غرب معمولا راستها پشتیبان سود دهی حداکثری سرمایه به هر شکل ممکن هستند و از اینرو هموراه در برابر قوانین نظارت اکولوژیکی که برای سود دهی و رشد سرمایه هزینه محسوب می‌شود، با قدرت مالی و سیاسی خود اعمال نظر می‌کنند. از همین رو، سبزها در کنار اقشار و طبقاتی قرار می‌گیرند که با دیدگاه عدالتخواهانه رو در روی طبقات فوقانی جامعه در ستیز هستند.

در ایران به خاطر حاکمیت دیکتاتوری مذهبی و به غایت عقب مانده و تقابل با هرگونه مدرنیته در قرن بیست و یکم، ما با پدیده عجیب و غریبی روبرو هستیم که انطباق و مقایسه آن با احزاب، جنبشهای اجتماعی، و برخورد طبقات در کشورهای غربی متفاوت است. رژیم حاکم بر ایران با دیدگاه فوق ارتجاعی در همه زمینه‌ها منجمله آزادیها، تکنولوژی (بجز بکار بردن بعنوان ابزار سرکوب) و هر گونه استاندارد انسان امروزی، ما را در شرایطی متفاوت از دیگر کشورها قرار داده است. از همین رو دسته بندی احزاب و شخصیتهای سیاسی به چپ و راست با مدلها و نمونه آنچه که در غرب در جریان است، نمی‌تواند تعریف شود.

االبته عدم شکل‌گیری یک روند نرمال در جامعه ایران منحصر به حاکمیت دیکتاتوری مذهبی و ارتجاعی حاکم در 44 سال گذشته نیست. عدم تحزب و نبود آزادی‍های سیاسی در زمان سلطنت پهلوی باعث شد که طبقات موجود در جامعه نتوانند در یک پروسه دمکراتیک و حتی نیمه دمکراتیک نمایندگان خود را یافته و با یکدیگر از طریق انتخابات به رقابت بپردازند. آنچه که در ایرانِ دوران سلطنت پهلوی بنام چپ جا افتاد، نه از تشکلهای کارگری، سندیکاها و اتحادیه‌های کارگری و کشاورزی بلکه از گروههای میلیتانت با اندیشه‌های متاثر از سوسیالیسم در فضای اختناق نشات می‌گرفت که برای مبارزه با دیکتاتوری شاه بوجود آمدند. به همین منوال دیدگاه راست در جامعه را صاحبان صنایع و کمپانی‌های تولید کالا و خدمات که برای حفظ منافع خود سعی در انباشت سرمایه و قدرت سیاسی میبایست باشد، نمایندگی نمی‌کرد بلکه راست ایرانی از اقشار کناری و وابسته به دربار و سلطنت تشکیل می‌شد. طبقه فوقانی و چند درصدی جامعه به لحاظ اقتصادی در زمان شاه، منحصرا با سلطنت و اعوان و انصارش تعریف می‌شد.

در حاکمیت جمهوری اسلامی اکنون تلاش برای تعریف و دسته‌بندی جریانهای فکری و سیاسی-اجتماعی نسبت به دوران قبل از انقلاب 57 بسیار پیچیده‌تر است. اکثریت آحاد مردم در مقابل و رو در روی فاشیسم مذهبی حاکم قرار دارند. در این میان طرفداران سلطنت و پادشاهی که در سال 57 از حکومت خلع شدند نیز از دیدگاه و منافع خود که خواهان بازگشت به حکومت است، با رژیم کنونی مخالف هستند و گرچه در صحنه عمل مبارزاتی در صحنه اجتماعی حضور چندانی ندارند، اما از طریق رسانه‌های تصویری خارج از کشور و رسانه های اجتماعی مدیا عرض اندام می‌کنند. در طیف سیاسی کنونی، این افراد و یکی دو سازمان مدعی سلطنت خواهی را می‌توان همچنان راستگرا نامید گرچه همچون سلف خود نماینده یک طبقه که صاحب ابزار تولید و ثروت در کنش و واکنشهای اقتصادی و سیاسی جامعه باشد، نیستند. در مقابل طیف راست، همه گروههای دیگر از چپ سنتی، لیبرال، و انشعابهای بیرون آمده سازمانهای چریکی زمان شاه، احزاب و گروههای وابسته به ملیتهای مختلف که معتقد به برقراری یک نظام جمهوری هستند در طیف چپ قرار می‌گیرند. در کنار این دو جریان اجتماعی، یک رژیم ارتجاعی و فاشیستی-مذهبی نیز حاکم است که از طریق زور و کشتار و سرکوب بر همه ثروت و مکنت جامعه چنگ انداخته و آن را رها نمی‌کند.

به جنبش سبز و اکولوژیک جامعه ایران برگردیم. همانطور که در ابتدای سخن عنوان شد، جنبش سبز همواره در همه جا در برابر تخریب محیط زیست قد علم می‌کند و برای حفاظت و پایداری آن می‌کوشد. در ایران نیز این الگو صادق است. تفاوت ماجرای محیط زیست ایران در مقایسه با غرب در اینجاست که حکومت ایدئولوژیک اسلامی حاکم، معتقد است که همه اموال این سرزمین منجمله محیط زیست آن  به ولی فقیه و در خدمت گسترش حکومت الله قرار دارد. از همین رو، از ابتدای بروی کار آمدن جمهوری اسلامی، در کنار سیاستهای مخرب زیست محیطی و سوء مدیریت، عوامل وابسته به حکومت و سپاه، تا آنجا که توانستند از طرق گوناگون منجمله ساختن سد و پروژه‌های مختلف به اصطلاح عمرانی گرفته تا جنگل تراشی و تصاحب زمین و مراتع، محیط زیست ایران را نابود کردند. بالطبع با براه افتادن تشکلات خود جوش مردم نهاد، رژیم نیز به صرافت مقابله با جنبش جوانان برای حفظ اکولوژی و محیط زیست افتاد و سازمانهای موازی و تشکلهای وابسته به حکومت تحت عنوان سازمانهای غیر دولتی محیط زیستی و مردم نهاد را به منظور کنترل و جدا کردن اندیشه اکولوژیک از سیاست بوجود آورد.

پس از مدتی، جوانان مشتاق به محیط زیست کم کم صف خود را از تشکلهای زرد وابسته به حکومت جدا کرده و جمعیتهای مستقل خود را تشکیل دادند. همانگونه که دیدیم در سالهای گذشته رژیم رفته رفته ناتوان از رویارویی با پیشروی جوانان در حوضه محیط زیست، دست به دستگیری و بازداشت این فعالان زد اما دست تعدادی از فعالان شاخص زیست محیطی که آگاهانه و یا ناآگاهانه به خط جدایی مفهوم اکولوژی و سیاست کمک می‌کردند را باز گذاشت. تشویق این فعالان زیست محیطی معتقد به فعالیت در چارچوب نظام و منحصر کردن حداکثر اعتراض به نامه نگاری و طومار نویسی و درخواست از مسئولان سازمان محیط زیست و یا سران رژیم و یا تشویق به دوچرخه سواری و هورا کشیدن برای مترو سواری رئیسی و غیره را باید به حساب مماشات با حاکمیت فاشیسم مذهبی گذاشت. این افراد و این اندیشه، حداکثر از حوضه سیاسی اصلاح طلبان حکومتی نتوانست و نمی‌تواند پا فراتر بگذارد. در اختیار گرفتن برخی پستهای دسته چندم دولتی توسط این “فعالان در چارچوب نظام” همچون پرت کردن تکه استخوانی از سوی رژیم به سوی آنان بوده و نه تنها تاکنون کمکی به حفظ محیط زیست ایران نشده، بلکه رژیم حاکم بیشترین نفع و امتیاز را از وجود این سوپاپهای اطمینان برده است.

در مقابل آن دسته از افراد معتقد به فعالیت در چارچوب نظام حاکم، طی چند سال اخیر با رشد جنبشهای اجتماعی و سرنگونی خواه، بخصوص پس از انقلاب ژینا-مهسا امینی، تعدادی از فعالین و متخصصان محیط زیست که خواسته‌های زیست محیطی خود را فراتر از حکومت کنونی می‌بینند و به لحاظ اندیشه سیاسی خود را به راستگراها (سلطنت و پادشاهی “پارلمانی”) نزدیک می‌بینند، در عین افشاگری در مورد سیاستهای مخرب زیست محیطی جمهوری اسلامی، اقدام به تبلیغ پادشاهی و بعضا سیستم سرمایه داری راست غربی کرده‌اند. این افراد که همچون نمادهای سیاسی راست و پادشاهی در خارج از کشور، بطور دست و دلبازانه‌ای از امکانات رسانه‌ها و تلویزیونهای فارسی زبان خارج کشور مثل ایران اینترنشنال، من و تو و صدای آمریکا سود می‌برند، در کنار حرفهای خوب زیست محیطی، به تخریب خطی که اساسا جنبش سبز بر مبنای آن از ابتدا تعریف شده است، مبادرت می‌کنند.

از نظر حزب سبزهای ایران، جنبش سبز و اکولوژیک هیچ سنخیت و نزدیکی با راست و راستگرایی نمی تواند داشته باشد همانگونه که این جنبش نمی‌تواند هیچ انتظاری از فاشیسم مذهبی برای بهبود محیط زیست ایران در سر بپروراند. اندیشه سبز و اکولوژی سیاسی در سنتر چپ (چپ معتدل) قرار دارد و هر گونه نزدیکی به راست (آنهم از نوع افراطی،) به معنای نقض تمامی باورهای اکولوژیک و حفظ محیط زیست برای یک توسعه پایدار است.