این روزها مردم، دولتها، شرکتهای گوناگون و حتی کاسبان کوچک در کشورهای مختلف با یک پرسش مهم روبرو هستند: آیا باید افتصاد و جامعه را در زمانیکه هنوز واکسنی برای مقابله ویروس کرونا بوجود نیامده، بازگشایی کرد؟
انسان یک موجود اجتماعی است و زندگیاش در رابطه تنگاتنگ با همنوعش به انحاء مختلف اعم از اقتصادی، فرهنگی، ورزشی و احساسی است که معنی می یابد. با وجود گذشت چند ماه و برجا ماندن بیش از 170 هزار قربانی بر اثر بیماری کوید-19 و با وجود تلاش و کوشش شبانه روزی دانشمندان در پنچ قاره دنیا، بازگشت به نوع زندگی پیش از کرونا هنوز زود بنظر می رسد. هنوز سوالات بی پاسخی برای تصمیم گیری در خصوص بازگشایی و آغاز حرکت به نوع زندگی پیش از کرونا وجود دارد. برخی از این سوالات از این قرار است:
چه کسانی در مقابل این بیماری مصون هستند؟ آیا برخی از گروههای ژنتیکی بیشتر مصنویت دارند؟
آیا آن کسانی که بیمار شده و بهبود یافتهاند، در آینده نیز مصون خواهند بود؟
چه کسانی بیشتر ناقل بیماری هستند؟
آیا پادتن ایجاد شده در آنانی که شفا یافتهاند، برای درمان بیماران مبتلا به کرونا موثر است؟
چه کسانی بیشتر در معرض خطر ابتلا به بیماری کوید-19 قرار دارند؟ آیا سالمندان بیشتر از جوانان در معرض خطرند؟
این سوالات تنها چند نمونه از ناشناختههاییست که تا به امروز علیرغم برخی پیشرفتها و گمانه زنیها، پاسخ قطعی برایشان یافت نشده است.
آنچه که ما در روزهای اخیر در کشورهای مختلف شاهد آن بودهایم، کشمکش و جدال میان دو عقیده است که دو صف بندی مشخص را در مقابل یکدیگر ایجاد کرده است:
آنانیکه که با شعار “درمان نباید بدتر و دردناکتر از خود بیماری باشد،” (اشارهای به طولانی شدن تعلیق اقتصادی در جامعه) خواهان بازگشایی کامل و فرستادن همگان به سوی نوعی مصنویت گروهی Herd Immunity جامعه هستند.
در مقابل بسیاری معتقدند تا کشف یک واکسن مطمئن و کارا که بتواند در مقابل ویروس کرونا به صورت اثبات شده مصونیت ایجاد کند، باید منتظر ماند.
نمایندگان کمپ اول بیشتر صاحبان سرمایه، کمپانی های بزرگ، تجار و دارندگان کسب و کار (حتی اصناف کوچک) و رهبران سیاسی در کشورهای مختلف هستند که افت اقتصادی را عاملی برای بی ثباتی اجتماعی ارزیابی میکنند. در میان این رهبران، هم حاکمان دیکتاتوری وجود دارند که نگران شورش گرسنگان و تنگدستان در کشورهای تحت سرکوبشان هستند و هم آنانیکه در کشورهای دمکراتیک بیمناک از شکست در انتخابات آتی برای راه اندازی چرح اقتصادی تقلا می کنند.
در کمپ دوم، دانشمندان، کادر درمانی که بیشترین فشار عملی و کاری در طول چند ماه گذشته بر آنان وارد شده است، قشر عظیمی از اقشار میانی و فرودست جامعه که بر خلاف ادعای بسیاری، ویروس کرونا را دمکراتیک ارزیابی نمیکنند، روشنفکران و نیروهای اپوزسیون قرار دارند.
در هر کدام از این کمپها، طرفداران شرمگینی نیز هستند که به مانند مدافعان سرسخت گروهشان، آنچنان برای زمانبندی مورد نظر پافشاری نمی کنند. در کمپ طرفداران بازگشایی، برخی معتقدند که با توجه به آمار و دادههایی که از طریق انجام آزمایشات سیستماتیک بدست میآید، میتوان تا چند هفته دیگر گروههای کمتر آسیب پذیر را روانه بازار کار و از سرگیری فعالیتهای اقتصادی کرد. در آنسوی دیگر، برخی از طرفداران یافتن واکسن معتقدند که لزوما نباید 18 ماه منتظر تحقیقات بالینی شد و میشود زودتر و با توجه به حداقلها فعالیتهای جامعه را آغاز کرد.
جمهوری اسلامی به مثابه یک دیکتاتوری مذهبی در زمره بدترین حکومتهایی است که تحت هیچ شرایطی کوچکترین ارزشی برای جان انسان ایرانی قائل نبوده و نیست و فقط به ادامه نظامش میاندیشد. بیهوده نبود که سران نظام با بازگشایی سریع ریسک قربانی شدن چند میلیونی را در مقابل روبرو شدن با اعتراض 30 میلیون گرسنه در خیابانها پذیرفتهاند. گرچه که در نهایت بسیاری قربانی ویروس کرونا میشوند و پس از آن ارتش گرسنگان نیز به خیابان خواهد آمد.
جدا از این دو طرز تفکر و طرفداران سرسخت و یا متعادل در هر کدام از این کمپها، تعدادی از افراد با تناقضات مذهبی، نژادی و طبقاتی خود برای پیوستن به هریک از این دو گروه با خود در جدالند. دیندارانی که برای انجام فرایض و شعائر مذهبیشان (مسلمان، مسیحی و یهودی، فرقی نمی کند) معتقدند که باید خطر شیوع بیماری و گسترش بیماری را نه فقط برای خود و هم کیشانشان، بلکه برای جامعه به جان خرید. همچنین جاهلانی در فرو دست جامعه نیز هستند که برای ادامه حکومت مورد نظرشان (فرقی نمی کند در ایران، آمریکا و یا انگلیس) باید چرخهای اقتصاد را به گردش انداخت، حتی اگر خود و خانوادهشان در روند غلتیدن این چرخ دندهها، قربانی شوند.
و علاوه بر همه اینها جا دارد به یک تناقض دیگر که مختص مخالفان رژیم ایران است نیز اشارهای داشته باشیم. تعدادی از گروههای معتقد به براندازی رژیم وجود دارند که به شدت با بازگشایی جامعه در ایران توسط جمهوری اسلامی مخالفند ولی از تظاهرات طرفداران ترامپ در آمریکا برای همان نوع بازگشایی حمایت میکنند.
ظاهرا تناقض فکری، یکی از امراضی جانبی ویروس کروناست که برخی به آن دچار میشوند.