عشق به طبيعت و جنگل در فرهنگ ايران باستان

3/21/2003

به مناسبت فرا رسيدن بهار

بدون ترديد يكي از عوامل عمده و مهم بوجود آمدن تمدنهاي بزرگ و شكوفا در تاريخ كشورمان، در ميان ملل باستاني، وجود شرايط زيست محيطي و تنوع فراوان منابع طبيعي در ايران بوده است.

طبيعت و عناصر آن آب، هوا، زمين و گياه، نقش مهمي در افكار و آيين زندگي ايرانيان باستان داشته است. حفاظت از داده هاي طبيعت و مراقبت از پاكي و سلامت آنها، وظيفه روحانيان و رهبران سياسي وقت به شمار مي رفته است. در ايران كهن، شناخت طبيعت و وفاق با جنگل و درخت، مقام و مرتبه يي ارجمند داشته است و در روايتهاي گوناگون درختان به فرشتگان و ملائك تشبيه شده اند. روح انسان نيك رفتار پس از مرگ به روح درخت و سبزه مي پيوستهو عمري جاودان مي يافته است. در باور عمومي اين فكر وجود داشته كه قطع درختان تنومند و نهالهاي ميوه، گناهاني بزرگند كه به مرگ عزيزان و بستگان در آن سال مي انجامند. اقدام به انداختن درختان كهنسال شوم به شمار مي رفته و عامل اين كار نكوهيده، نگون بخت مي شده است. در فرهنگ باستاني ايرانيان، پرورش درختان و رسيدگي و توجه به آنها نشانه يي از حصول نعمت و ميمنت براي خانواده و نزديكان بوده است.

ارج گذاردن به پرورش درخت، به زمان پيش از زرتشت و فرهنگ اقوام كهن آريايي بر مي گردد. براي آنها نگهداري از درخت، نوعي نيايش و سپاس از آتش بوده، و درخت و چوب، قلب آن تلقي مي شده كه مي بايست از آن پاسداري كرد.

با آن كه در باورهاي باستاني ايرانيان درخت انار و خرما مرتبه ويژه يي داشته، اما حتي كاشتن و حفظ درختان بي ثمر با برگهاي خاردار نيز غنيمت شمرده مي شده است. توجه به سبزه و گياه و نگهداري از درخت، اعمالي پسنديده و مورد عنايت پروردگار بوده است. از وجين علفهاي هرز در زمين مزروعي، درختكاري و بارآوردن نهال ميوه، به نام كارهاي بهشتي ياد مي شده و مردمان به اين كردارهاي نيك ترغيب مي شده اند.

دين زرتشت نيز در بنيانهاي اعتقاديش نگاهي هميشگي به حفظ جنگل و كاشتن و كشت داشته است. در كتاب مقدس زرتشت، رهنمودهاي پرمعنايي در باب اهميت طبيعت، حفظ و پاكي آب و زمين، پاسداري از درختان و آباداني و بارآور كردن زمينهاي باير وجود دارد. در جايي زرتشت از اهورمزدا مي پرسد: اي پروردگار پرورش دهنده زمين، كدامين نقطه از زمين را نيك بخت تر مي داني؟ و اهورمزدا پاسخ مي دهد: در مكاني كه بيشتر از همه گندم و سبزي در آن كاشته شود، درختان آن پربارتر و تنومند به زمين ريشه دوانند، زمين آبياري گردد و باتلاقها و لجنزارها و نمكزارها به طبيعت سبز و خرم برگردانده شوند.

در كتاب زند اوستا، زرتشت به ايرانيان دستور كاشت و پرورش درخت مي دهد. حكمرانان را موظف مي كند اين دستورهاي ديني را بي چون و چرا بپذيرند و از كار نيك نگهداري از طبيعت سرپيچي نشود.

آمده است كه ساسانيان نيز به مراقبت از گياه و درخت علاقه بسياري از خود نشان مي دادند. انوشيروان در يكي از روزها بر سر راه خود،‌ در زميني كنار جاده، كشاورز سالمندي را ديد كه مشغول كاشتن نهال درخت گردو است. از اين تلاش او خرسند شد وكيسه يي از سكه زر به او بخشيد و پرسيد: تو كه مي داني اين نهال گردو پس از سالهاي دراز به ميوه مي نشيند و چون تو ديگر نتواني از آن نصيبي ببري، چرا آن را مي كاري؟ پيرمرد دهقان پاسخ داد: ديگران كاشتند وما خورديم، ما نيز مي كاريم كه ديگران بخورند.

مردم باستان يك روز از سال را به درختكاري همراه با جشن و شادماني اختصاص مي دادند. همچنين مردم در جشنهايي مانند مهرگان،‌ سده و نوروز از مظاهر و نمونه هاي گياهان استفاده مي كردند كه اين سنت نيك ادامه تا زمان ما همچنان ادامه يافته است.

عشق و علاقه به طبيعت نزد ايرانيان، از ديرباز، جاي خود را در ادب و هنر نيز باز كرده است. هنرمندان و معماران، ديوارهاي خانه ها و تالارهاي قصرها را با نقش و نگارهاي برگرفته از جنگل و درخت مي آرسته اند.

در ويرانه هاي به جاي مانده از تخت جمشيد، هنوز در ميان كنده كاريهاي سنگي، نقش درخت نخل و برگ زيتون را مي توان ديد.

بهره گرفتن از برگ و پوست و شيره درختان و تهيه فرآورده هاي گياهي، جاي خاصي در دانش پزشكي ايران كهن داشت و گاه آوازه درمان گياهي و پزشكان حاذق مطلع به اين نوع درمانها، به همه جا مي پيچيد. اين رشته از داروشناسي و شناخت مرهمها در دانشگاه جندي شاپور تدريس مي شد. استفاده از چوب طبعا در صنايع آن زمان نيز نقش مهمي داشت. ايرانيان كشتيهاي بزرگي با چوب مي ساختند كه به آنها ناو مي گفتند…

در مجموع مي توان گفت كه نگهداري از درخت و جنگل در زمانهاي قديم، حتي به صورت حرفه و كار دايمي جريان داشت. در روايتهاي تاريخي آمده است كه كورش و داريوش از شهرداران خود مي خواسته اند كه براي مراقبت از جنگلها به درختكاري همت كنند و كساني را به نگهباني از جنگلها بگمارند.

چند صد سال پيش از ميلاد مسيح، زماني كه يهوديان در اورشليم معابد خود را بازسازي مي كردند، از ايرانيان كمك خواسته بودند تا شماري از مراقبان جنگل را، كه در نزديكي آنها در سرزمين لبنان حضور داشتند،‌ به ياريشان بفرستند.

اين انس و الفت با مظاهر طبيعت و عنايت و توجه به درخت و جنگل در زمان صلح و عمران دوام داشته ولي در اثر جنگها و هجومهاي اقوام گوناگون لطمه مي ديده است. آري، زماني نه چندان دور، بخشهاي عظيمي از غرب و جنوب و شمال ايران زمين يكسره از جنگل پوشيده بود، ولي امروز حيات طبيعي ايران با خطر نابودي روبروست.

*- اين نوشته با استفاده از كتاب آقاي پروفسور پخكشي در باره جنگلداري ايران، به زبان آلماني، سال 92 ( صفحات 26 تا 29) تهيه شده است.

كاظم موسوي زاده