باور اشتباهی در میان ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی، بخصوص ایرانیان ساکن آمریکا وجود دارد که میپندارند، حزب دمکرات آمریکا همیشه با رژیم بوده و هست و حزب جمهوریخواه همواره بر علیه رژیم عمل کرده و می کند.
شکی نیست که اوباما در راستای سیاست مماشات با رژیم ایران، در بسیاری از مقاطع دوران ریاست جمهوری خود، از جمله اعتراضات گسترده سال 88، قاطعانه با جمهوری اسلامی برخورد نکرد. همچنین رئیس جمهور سابق آمریکا با خارج کردن زود هنگام نیروهای نظامی آمریکا از عراق، این کشور را به سپاه قدس واگذار کرد و در جریان برجام، با به رسمیت شناختن حق غنی سازی و پرداخت پول نقد، جمهوری اسلامی را در ماجراجوییهای منطقهایاش جریتر نمود.
یکی از کارهای ترامپ پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری آمریکا، علاوه بر معکوس کردن اکثر سیاستهای دیگر اوباما توسط دولت جدید آمریکا، اعمال فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی بود. طبعا هر نیرو، جریان و شخصیت جدی سیاسی در میان اپوزسیون جمهوری اسلامی میبایست حامی هر گونه فشاری بر رِژیم حاکم بر ایران، بخصوص سیاست فشار حداکثری دولت جدید آمریکا بوده باشد.
اشکال کار اما در این نکته نهفته است که گروهها و شخصیتهای خواهان براندازی حکومت آخوند-پاسدار در ایران، مانند بخشی از آمریکاییان هوادار ترامپ، به حدی از کارهای او به وجد میآیند که عملا با موضعگیریهای فلهای و در مواردی که حتی هیچ ربطی به موضوع ایران و یا خاور میانه ندارد، تبدیل به بوق تبلیغاتی او در مقابل حزب رقیب میشوند.
به عنوان مثال وقتی آقای ترامپ در دعواهای داخلی با رقبای حزب دمکرات در کنگره که ربطی به موضوع ایران ندارد، و یا در مواقعی که او مطبوعات عمده کشور را جاعل خبر و دشمن مردم آمریکا معرفی می کند، این فعالان سیاسی ایرانی عملا وارد ماجرا شده و در تویتتر و فیسبوک شروع به بی اعتبار کردن رقبای دمکرات ترامپ کرده و حتی بر علیه مطبوعات طراز اول آمریکا مانند نیویورک تایمز و واشنگتن پست و لس آنجلس تایمز و … ردیه نوشته و در وصف آقای ترامپ مداحی می کنند.
در میان این افراد می توان از هواداران فرشگرد، طرفدار سلطنت آقای رضا پهلوی، علی جوانمردی، و حشمت علوی، نزدیک به مجاهدین در توییتر نام برد. جالب اینجاست که افکار و خط سیاسی افراد مذکور که گاه با یکدیگر بشدت دشمنی دارند (مورد فرشگرد و آقای جوانمردی،) در حمایت از ترامپ با یکدیگر مو نمیزند.
شاید در یک اوضاع عادی حتی حمایت از ترامپ در مقابل رقیبان انتخاباتیاش آنچنان نامناسب نمیبود. اما با کاشته شدن سنگ بنای دستگاه دروغ پراکنی Misinformation and Disinformation که اول بار توسط پوتین به طور سیستماتیک در سن پترزبورگ ایجاد شد و سپس توسط محافل دیگر در اقصی نقاط دنیا ادامه یافت، وارد شدن در بازی دروغ پراکنها، به نفع هیچ ملتی در دنیا از جمله مردم ایران نیست. هنگامی که در خود آمریکا “راش لیمبو Rush Limbaugh” و آلکس جونز Alex Jones” و یک دو جین شخصیت و محافل مشکوک مورد حمایت روسیه و یا مستقل، فرقی نمی کند، از صبح تا شب با جعل اخبار به دروغ پراکنی مشغولند، هیزم ریختن به تنور این جریانات نژاد پرست و راست افراطی، علیرغم آرمان خواهی برخی از این براندازان ایرانی، ضربه ای مهلک به آینده بشریت محسوب میشود.
به عنوان نمونه این بنگاههای جعل خبر در سال 2016، داستانی را در رسانههای اجتماعی جا انداختند که گویا در زیر زمین یک رستوران پیتزا فروشی در شهر واشنگتن دی سی بنام Comet Ping Pong یک مرکز آزار و فروش کودکان براه افتاده و در آنجا شبکهای تحت رهبری هیلاری کلینتون مشغول آزار دختران خردسال هستند. تحت تاثیر این داستان، فردی بنام “ادگار مدیسون ولش Edgar Maddison Welch” اهل سالیزبوریِ کارولینای شمالی، در تاریخ 4 دسامبر 2016 شال و کلاه می کند و با برداشتن چندین قبضه اسلحه کوچک و بزرگ سراسیمه خود را به محل فساد میرساند تا کودکان بیچاره را نجات دهد. وقتی آقای ولش به محل میرسد، بطور مسلح به درون رستوران وارد میشود و پس از آنکه مردم حاضر در رستوران با مشاهده یک مرد مسلح وحشتزده خود را به بیرون میاندازد، وی با شلیک یک گلوله، دری را که فکر می کرد به همان زیر زمین معروف وارد میشود، باز میکند و در کمال تعجب اثری از آنچه که بخاطرش به آنجا آمده بود، نمیبیند.
آقای ولش توسط پلیس دی سی دستگیر میشود و به زندان میافتد و در دادگاه در مقابل قاضی قرار می گیرد. اقوام و آشنایان آقای ولش در نامههای خود به دادگاه میگویند او که انسانی خانواده دوست و پدری مهربان است، تحت تاثیر اخبار جعلی جمهوریخواهان افراطی، برای نجات کودکان مسلح به آنجا رفته بود. بواقع چنین نیز بود. خود آقای ولش نیز از اینکه اینچنین ساده لوحانه فریب اخبار دروغ را خورده است، ابراز پشیمانی میکند و پس از آنکه شامل مرحمت قاضی قرار میگیرد، به 4 سال زندان محکوم میشود.
حجم این گونه اخبار جعلی که با اهداف خاص سیاسی و عموما توسط جریانات راست افراطی، نژادپرستها، فاشیستها، بنیادگرایان مسیحی و ضد خارجیها در آمریکا طی یکی دو سال اخیر منتشر میشود، به میزان سرسام آوری افزایش یافته، بحدی که با بی اعتبار کردن سیستماتیک مطبوعات شناخته شده که حداقلی از اعتبار ژورنالیستی را طی چند دهه گذشته به دوش کشیده اند، بر هرج و مرج رسانهای افزودهاند. گرچه این مطبوعات آنچنان پاک و مطهر هم نیستند و علیرغم درغلتیدن گاه و بیگاه در کمپین های جناحی دمکراتها مثل Ben Rhode and Echo Chamber برای حقنه کردن برجام به رقبایشان خدشه ای به اعتبارشان وارد شده است، اما مقایسه این رسانههای شناسنامه دار در آمریکا و اروپا که مداوما تحت نظارت افکار عمومی قرار دارند، اساسا با آنچه که دستگاههای دروغ پراکنی و جعل اخبار جناح راست (عموما مورد حمایت روسیه، کره شمالی و رژیم ایران) انجام می دهند، قابل مقایسه نیستند.
به سخن نخست بازگردیم. این باور غلط که تنها جمهوریخواهان در آمریکا مخالف رژیم ایران هستند، واقعیت ندارد. مگر جریان ایران گیت و ماجرای کلت و کیک و اسلحه در زمان ریگان بوجود نیامد؟ مگر جرج بوشِ پسر با حماقت خود عراق و خاور میانه را تقدیم سپاه قدس نکرد؟ مگر اوباما بزرگترین تحریمهای اقتصادی تاریخ آمریکا بر علیه یک کشور خارجی که هم اکنون بسیاری از آنها توسط ترامپ استفاده میشود را وضع نکرد؟ هیچ مجری قانون در آمریکا به اندازه آقای “پریت بارارا Preet Bharara،” دادستان نیویورک در زمان اوباما که بعدا توسط ترامپ از سمت خود اخراج شد، به دستگاه پولشویی رژیم و دور زدن تحریمها ضربه نزد.
آنگونه که محتمل است، جمهوری اسلامی تا انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا در ماه نوامبر، وارد هیچ مذاکره ای با آمریکا نخواهد شد. پس از انتخابات آمریکا، رژیم چاره ای ندارد که یا با ترامپ و یا با بایدن معامله کند. اینکه کدامیک از این دو بیشتر به رژیم باج خواهند داد، سوالی است که ممکن است پاسخهای متفاوت داشته باشد. تنها طرز برخورد ترامپ با دیکتاتور کره شمالی می تواند، آینده تعریف و تمجید ترامپ از خامنه ای را به نمایش بگذارد.
در زمانی که رژیم مبارزات مردم را و حشیانه سرکوب میکند و در خلاء وجود اپوزیسیونی قدرتمند، سازمانیافته و مورد حمایت اکثریت مردم برای سرنگون کردن رژیم حاکم بر ایران، حمایت از هر فشاری بر علیه رژیم از هر سو، حداقل کاری است که هر جریان و شخصیت مخالف رژیم باید انجام دهد. اما در جریان حمایت از فشار حداکثری به نفع منافع ملی ایران و ایرانیان میتوان وارد کارزار دروغ پراکنی جناحهای مختلف چپ و راست که ربطی به موضوع ایران ندارد، نشد.