تظاهرات زنان افغانستان در کابل و شهرهای دیگر افغانستان برای دفاع از حقوق اولیه خود در مقابل طالبان، واکنشهای بسیاری در میان ایرانیان در داخل و خارج از کشور برانگیخت. بیشتر اظهار نظر کنندگان در فضای مجازی حامی بانوان افغانستانی هستند و برخی با ستایش و غرور آنها را مورد تمجید قرار می دهند. نکته جالب در این واکنش ها که اکثرا توسط جوانان ابراز میشود، عدم اطلاع آنان از وقایع نه چندان دور در کشور خودمان است. کشتار آزادیخواهان ایران در دهه اول انقلاب به میزان زیادی از ارتباط میان نسلها در انتقال آموختهها و تجارب جلوگیری کرده است. تعداد بسیاری از این کاربران پر شور احتمالا نمیدانند که در اولین ماه پس از انقلاب 57، زنان آزادیخواه در تهران دقیقا با همین انگیزه و مقابله با فشار مرتجعان مذهبی تازه به قدرت رسیده، تظاهرات بزرگی را در پایتخت براه انداختند که سرتاسر دستگاه ایدئولوژیک-سیاسی خمینی و بنیادگرایی اسلامی در ایران را بلرزه درآورد.
از همان اولین روز پس از 22 بهمن، به دستور خمینی گروههای فشار هر روزه در خیابان و معابر عمومی تعرض به آزادیهای سیاسی که پس از انقلاب ضد سلطنتی بوجود آمده بود را در شکل حمله به گردهمایی گروههای مختلف، پاره کردن نشریه، پلاکارد سازمانهای سیاسی آغاز کردند. آزادیهای مدنی و اجتماعی بویژه حقوق زنان یکی از اهداف سیستماتیک خمینی و گروههای چماق کش موسوم به حزب الله بود که از طریق حمله و آزار و اذیت مداوم و به منظور تحمیل حجاب اجباری اجرا میشد.
در روز 16 اسفند 1357 خمینی طی یک سخنرانی در قم حمله به آزادی زنان را رسما آغاز کرد و بطور صریح خواستار حجاب اجباری شد. خمینی گفت: “زنها باید با حجاب شرعی به وزارتخانهها بروند. الان وزارتخانهها آنطور که برای من نقل میکنند باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. در وزارتخانه اسلامی نباید معصیت بشود. در وزارتخانههای اسلامی نباید زنهای لخت بیایند زنها بروند اما با حجاب باشند. مانعی ندارد، بروند کار بکنند لیکن با حجاب شرعی باشند. در حفظ جهات شرعی باشند.”
روز بعد از سخنان خمینی یعنی 17 اسفند، مصادف با هشتم مارس روز جهانی زن، تظاهرات بزرگی در تهران شکل گرفت که دهها هزار تن زیر برف سنگین در آن فعالانه شرکت کردند. تعداد شرکت کنندگان که ابتدا در حدود 10 الی 15 هزار تن تخمین زده می شد، در اوج خود تا 50 هزار نفر رسید. دستهجات چماقدار حزب اللهی در پشت جمعیت براه افتادند و با ضرب و شتم وحشیانه سعی در متفرق کردن این تظاهرات عظیم کردند. هادی غفاری، سر چماقدار حزب الله که بعدها در زمان خاتمی اصلاح طلب شد، به همراه افراد تحت امر خود در آن واقعه سنگ تمام گذاشته و بسیاری از شرکت کنندگان را مصدوم کردند. زهرا خانوم، یکی دیگر از چماقداران حزب اللهی به همراه حدود صد تن از دختران زینب نیز در این چماقکشی حضور داشتند.
عوامل متعددی در شکل گیری این تظاهرات باشکوه نقش داشت. ابتدا چند سازمان تازه تاسیس زنان برای برگزاری مراسم 8 مارس در دانشگاه تهران فراخوان دادند که چند هزار نفر در آن برنامه شرکت کردند. اما نقش اصلی بر عهده گروههای زنان وابسته به سازمانهای سیاسی چپ و آزادیخواه بود که به بهانه سخنرانی خمینی دختران دانش آموز و دانشجو را به خیابان کشاندند و وقتی به جلوی دانشگاه تهران رسیدند، شرکت کنندگان در مراسم 8 مارس نیز از سالنها بیرون آمده و به آنها پیوستند. تقریبا همه گروههای آزادیخواهی که در مبارزات ضد سلطنتی فعال بودند، سازمان چریکهای فدایی خلق، هواداران مجاهدین خلق و حتی گروههای مهم تازه شکل گرفته پس از انقلاب مانند جبهه دموکراتیک ملی ایران که بعدها در جریان اعتراض به بستن روزنامه آیندگان نقش بزرگی ایفا کرد، در این تظاهرات بزرگ مشارکت داشتند. تنها یک جریان یعنی حزب توده ایران بود که نه تنها با این اعتراض همراهی نکرد، بلکه به شدت در روزهای پس از آن به لحاظ عملی و تئوریک سعی در ایجاد مانع در مقابل روند اعتراضات داشت.
در جریان این اعتراضات، رژیم که پایه های بنیادگرایی اسلامی اش را مستحکم می کرد شدیدا به وحشت افتاد و از طرق مختلف سعی کرد با این حرکت وسیع و مترقی که حول حقوق زنان بوجود آمده بود، مقابله کند. در همان شب اول، آیت الله طالقانی که نسبت به آخوندهای دیگر نظرات معتدلتری داشت در نقش یک میانجی سعی کرد اوضاع را آرام کند. وی که خود از سوی مرتجعین اسلامی تحت فشار بود در حالیکه از حجاب دفاع میکرد برای آرام کردن اعتراضات گفت: “از آنها [یعنی زنان] خواهش مىکنیم با لباس ساده، با وقار، روسرى هم روى سرشان بیندازند، به جایى برنمىخورد. هیچ کس زنان را به داشتن حجاب مجبور نمیکند.”
پس از تلاش ناموفق طالقانی در خواباندن قائله، زنان در تهران و شهرهای دیگر به اعتراضات خود ادامه دادند. تظاهر کنندگان در دو نقطه تهران، تعداد کمتری در نزدیک مرکز رادیو تلویزیون و بیشتر در اطراف میدان آزادی، اجتماع کردند که با ضرب و شتم وحشیانه حزب اللهیها روبرو شدند. اعتراض زنان در مجموع 5 الی 6 روز بطول انجامید که در نهایت، نهاد تازه تاسیس دولت بر گمارده توسط خمینی را وادار به عقب نشینی کرد. سخنگوی دولت در روز 21 اسفند رسما اعلام کرد که “حجاب خانمها اجباری نیست.” اعتراضات و تظاهرات بزرگ زنان ایران که از 17 اسفند آغاز شده بود موفق شد لایحه قانونی حجاب اجباری را تقریبا دو سال به تعویق بیاندازد.
نکته مهم در بررسی این واقعه بزرگ تاریخی، شناخت نقش مخرب تفکر “تودهای” (منتسب به حزب توده ایران) است. نه ضرب و شتم چماقداران حزب اللهی، و نه وعده و وعید مسئولین دولتی که در طی آن چند روز با نمایندگان زنان ملاقات کردند (دیدار آقای امیر انتظام با نمایندگان زنان در ساختمان نخست وزیری و ملاقات داریوش فروهر در محل وزارت کار) هیچکدام نتوانست جنبش سترگ و بر پای زنان ایران را که در صورت پیشرفت قادر به جلوگیری از وقوع بسیاری از جنایات جمهوری اسلامی در سالهای بعد بود، متوقف کند. اما تفکر “تودهای با شعار جبهه مشترک ضد امپریالیستی، که مانند کرمها و موریانه هایی که توان تخریب یک عمارت بزرگ را دارند، توانست جنبش چپ را از درون پوک کرده و به نابودی بکشاند. حزب توده از همان روزهای نخست، با تفکر اینکه “الان وقت این حرفها نیست، اوضاع کنونی اولویتها را تعیین می کند، بحث دوران حکم می کند که با اسلامیون بر علیه امپریالیسم متحد شویم و …” عملا با ایجاد تردید به لحاظ تئوریک، توانست نیروی بزرگ زنان درون سازمانهای سیاسی چپ را به انفعال بکشاند. همانگونه که گفته شد، در خلاء وجود سازمانهای مستقل و نیرومند زنان و افتادن دفاع از حقوق آنان بر دوش فعالین زنِ درون سازمانهای چپ، عاملی شد که کمیتههای مرکزی این سازمانها (اغلب متشکل از مردان) عملا تصمیم گیرنده برای سرنوشت جنبش زنان شوند. برای آنانکه خود از نزدیک شاهد ماجراها بودند این سوال همیشه مطرح بوده که بواقع نقش حزب توده در انقلاب 57 بیشتر مخرب بود یا در جنبش ملی شدن نفت به رهبری زنده یاد دکتر محمد مصدق؟
جمهوری اسلامی درسهای بسیار زیادی از اعتراضات زنان در همان ماه اول حکومتش آموخت و سالها بعد تا به امروز به طٌرق مختلف از آنها استفاده کرده است. رژیم فهمید که با ایجاد شکاف و شبهه در میان مخالفان میتواند از شکلگیری یک اجماع موثر بر علیه موجودیتش جلوگیری کند. چه بسا استفاده از کارت اصلاح طلبی یکی از این دروس بود. بدون شک برای نظام حاکم بر ایران در طی این 43 سال، ایجاد شبهه و تردید بصورت بهترین مکمل شکنجه و زندان و سرکوب در جامعه بوده عمل کرده است.
شهریور 1400