سخن سیاسی روز
رژیم در مجموع توانسته است شوک حاصله از جنبشی که با کشته شدن ژینا مهسا امینی در سال گذشته آغاز شده بود، را پشت سر گذارد. اگر چه وضعیت اقتصادی حکومت اکنون بسیار بدتر از سالهای قبل است و هیچ راه حلی برای مشکلات اساسی و اولیه مردم ندارد، اما در کلیت نه تنها قادر به کنترل اوضاعی شد که در سال 1401 میرفت برای ادامه حیاتش خطرات جدی ایجاد کند، بلکه با حمله به اسرائیل توسط حماس و دیگر نیروهای نیابتی در منطقه، دست بالا را پیدا کرده است.
رژیم از چندین فرصت برای گذر از گردابی که در آن احاطه شده بود، بهره جست. نبود یک آلترناتیو مرتبط با مردم در سازماندهی برای تمام کردن کار، استفاده از کارت سلطنت که ابتدا با منشور نویسی شروع شد و سپس توسط رهبران قلابی و فرصت طلبانی که در نشست جرج تاون به رضا پهلوی بال و پر دادند، بهره برداری از تاثیر گذاری تلوزیونهای فارسی زبان خارج از کشوری، نمایش وکالت به رضا پهلوی با کمک ارتش سایبری رژیم و البته سرکوب گسترده، اعدام و شکنجه و زندان فعالین جنبش از جمله دلایل عقب گرد جنبش در سال گذشته بودهاند.
بایکوت 85 تا 90 درصدی انتخابات نمایشی رژیم توسط مردم به جهانیان نشان داد که حکومت کنونی در ایران آیندهای ندارد. اما در اینکه آیا این بایکوتِ خودجوشِ مردمی، لزوما به سرنگونی ختم میشود، جای تردید وجود دارد. بزیر کشیدن چنین رژیمی که دستگاه سرکوب خود را با صرف هزینههای کلان و انرژی گذاری بی حد و حصر مستمرا به روز میکند و در عین حال ماشین جنگی خود و نیروهای نیابتی و تشکیلات مزدورانش را در خاورمیانه مداوما تقویت میکند، مستلزم شرایطی است که در حال حاضر موجود نیست. عدم شرایط منجر به سرنگونی سریع در این مقطع به هیچوجه به معنی شکست و سرخوردگی جنبش نیست. جنبش انقلابی برای آزادی و رفاه و استقرار دمکراسی همچنان سر پا و خروشان است.
پتانسیل انفجاری جامعه در شرایط حاضر با یک جرقه قابل اشتعال است چرا که خواستهای اکثریت مردم و اقشار و طبقات گوناگون بدون جواب مانده است. این خواستها، در بسیاری از موارد تنها برای یک زندگی بهتر نیست بلکه موضوع برای اکثریت مردمان ایران، ادامه و یا عدم توانایی برای ادامه حیات است. رژیم هیچ چشم اندازی برای خلاصی از این شرایط ندارد و به همین خاطر در ادامه راهی که تاکنون پیموده است، بالاجبار باید راه سرکوب در داخل و بحران و جنگ افروزی در منطقه را ادامه دهد.
رژیم به خوبی از ضعف مخالفانش و صفبندیهای بین المللی استفاده میکند. با سیاست مماشات غرب به خوبی آشناست و از آن بهره میجوید. حکومت با استفاده از تلویزیونهایی فارسی زبان خارج از کشور که حتی خود در تامین منابع مالی آنان چندان دخیل نیست، مداوما چهرههای بازدارنده جنبش را با استفاده از نوستالژی که خودش نیز اتفاقا در گسترده شدنش در اذهان عموم نقش دارد، به جان جنبش انقلابی دمکراتیک برای سرنگونی میاندازد.
و در مقابل، با نگاهی به عملکرد مخالفان و اپوزیسیون، به خوبی میتوان آسودگی خیال رژیم حتی در شرایط جرقههای انقلابی جنبشهای مردمی را تشخیص داد. همین اپوزیسیونی که در انتخاباتی که بیش از 85 درصد از مردم آنرا تحریم کردند، در ارومیه برای ادعاهای ارضی و نمایش بالاتر بودن دموگرافیک اتنیکی بیشتر، حتی با صدور اطلاعیه تحریم انتخابات در هفتههای پیش از آن، از این شهر نماینده به طویله آخوندی بنام مجلس فرستادند تا به دوستان و یا رقبای اتنیکی ثابت کنند که جمعیتشان در این شهر بیشتر است.
همین اپوزیسیونی که در طیف باصطلاح چپ آن، بخاطر ایدئولوژیی ضدامپریالیستی و ضد صهیونیستی، حاضر است با سیاستهای منطقهای رژیم همسو شود. همین چپهایی که وقتی اسرائیل در یک سوی معادله قرار میگیرد، بکلی فراموش میکنند که اپوزیسیون رژیم حاکم بر ایران هستند. گروههای چپ مستقلی که ظاهرا سالها با شعار “سپاه را به سلاح سنگین مجهز کنید،” فاصله گرفته بودند، اکنون صراحتا وجود “سر مار یا اختاپوس” در تهران به عنوان صاحب عله قائله هفتم اکتبر و تنشهای پس از آن در منطقه را انکار میکنند و حرف سپاه قدس و وزیر خارجهاش را تکرار میکنند. این اپوزیسیون چپ اکثرا با یک ضد حمله حماس به اسرائیل در غزه، با فرود یک موشک حزب الله در شهرهای اسرائیل و یا اصابت موشک حوثیها به کشتیهای آمریکا و انگلیس، قند در دلشان آب میشود و از بیان آن ابایی ندارند. مشکل این اپوزیسیون چپگرا، جنایات نتانیاهو و کشته شدن کودکان در غزه نیست. مشکل آنها امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و متحدین صهیونیستشان است. این تفکر حتی در موضعگیری زندانیان مبارز اوین در مورد وقایع پس از هفتم اکتبر عامل دو دستگی شد. پیش از این نیز همین تفکر چپ ایرانی در جنگ روسیه و اوکراین، حمله پوتین را عکس العملی در قبال تحرکات غرب و ناتو ارزیابی کرده بود.
بدون شک جنبش صد ساله دمکراسیخواه به پیش خواهد رفت و طومار دیکتاتوری مذهبی حاکم را درهم خواهد پیچید. در این مسیر، در تحلیل واقعی از شرایط موجود و نیروهایی که باید جاده سقوط رژیم را هموار کنند، تنها آرزوها و شعارهای زیبا کافی نیستند. برخی از نیروهای اپوزیسیون تصور میکنند که عمر رژیم حاکم بسر رسیده و تا ماه آینده سقوط میکند و بر این اساس در فکر بدست آوردن امتیازاتی بیشتر گروهی، سازمانی و حزبی خود هستند. لازمه سرنگونی رژیم، سازماندهی مبارزات مردم توسط آلترناتیو مورد اعتماد عموم، در کانون مبارزات داخل و شکست ماشین جنگی رژیم در منطقه خاورمیانه است. بدون عملی شدن هر یک از این دو شرط، رژیم همچنان در مسند قدرت باقی خواهد ماند.